وقتی میشکنم خوب تماشا کن
شاید روزی به دنبال تکه هایم بگردی . . .
صداقت ؛
مهربانی ؛
زیاد به “تو” توجه داشتن ؛
و خیلی حماقت های دیگر …
این روزها ، هرچه خائن تر باشی ،
دوست داشتنی تری…
تا آخر عمرت هم اگه تنها موندی مهم نیست!!!
فقط نزار به جایی برسی که تو آغوش کسی با یاد کسی دیگه ای بخوابی
گـــــــــــــــاهی فقط بوی یه عطر
شنیدن صداش
خوندن اخرین smsش
یک تشابه اسم
برای چند لحظه....
باعث می شه دقیقا احساس کنی.....!
...که قلبت داره از تو سینت کنده می شه
روزی به تمام این بی قراری ها می خندی
و ساده از کنارشان می گذری"
این قشنگترین دروغی ست
که دیگران
برای آرام کردنت به تو می گویند
طناب را به گردنم انداختند . گفتند : آخرین آرزویت؟
گفتم : دیدن عشقم...
گفتند : خسته است ، تا صبح برایت طناب بافته!
درد می کند هنوز جای دوست داشتنت...
دل من آرام بگــــــیر"
او بی تـــــــــــــــــو آرام است"
سهمیه هوای من هم برای تو !!!
برای نفس نفس زدن در آغوش او لازمت می شود!!!
نگاهم را به خودت نگیر عزیزم !!!
به اشتباهم می نگرم
!!!
عاشق که شدی مواظب خودت باش !!!
شب های باقیمانده ی عمرت به این سادگی ها صبح نخواهد شد عزیزم
!!!

آهـــــــــــــــــــــــای مـــــــــــــــــــــردم
عاشــــــــقــــــــش نشــــــــــــوید....
به اندازه همتان عاشـــــــــــقی کردم "برایـــــــــــــــش"
" خداحافظی ات "
عجب خرابه ای به بار آورده . . .
بی معرفت،چرا اینقدر زود!
تا حالا به این فکر کردى با اینکه سگ
به وفادارى معروفه اما چرا میگن مثل سگ پشیمون میشى ؟ ؟ ؟
چون ته وفادارى " پشیمونیه " . . .
خدایا . . .
به تنـــــــهایی ات قســــم
دل هیــــچکس را
به آنچه " قسمتش " نیست عادت نده . . .
وقتی نیمه های شب یه مرد تو ماشین با آهسته ترین حالت ممکن داره رانندگی میکنه
وقتی تو این سرمای استخوان خرد کن ، شیشه هاش تا ته پایین و خودش غرق تو دود سیگارشِ
وقتی اونقدر غرق تو خودش که پشت چراغ قرمز چشمک زن چهار راه ، پنج دقیقه منتظر میمونه
وقتی داره بلند بلند با موزیک ماشینش اربده میزنه و هیچکس و هیچ چیز برایش مهم هم نیست
وقتی چشاش پر اشک شده و اشتباهی برف پاک کن ماشین رو میزنه
وقتی که فلشر میزنه ، اما نمیپیچه ..
وقتی همه ی اینا رو دیدین ،
آگاه باشید که دارید نابودی فرسایشی "یک مرد" رو نظاره میکنید .
برگرد
و دستی بر سر رسوائی هایم بکش !
.
من
همانم که بعداز تو
.
.
.
"عشق" را
سر بُرید
و پایش ایستاد . . !

به چشم هایت بگو ...
آنقدر برای دلم ..... رجز نخوانند ...
من اهل جنگ نیستم ...
شـــاعـــرم !
خیلی که بخواهم گرد و خاک کنم ...
شعری می نویسم ، آنوقت
اگر توانستی ...
مرا در آغوش نگیر ...
اگر میدانستند با تو در رویاهایم
تا کجا رفته ام ...
سنگسارم میکردند !
مدتهاست چهره ات را
عاشقانه در ذهنم نقاشی میكنم
كارم را خوب بلدم
هیـــــــــــــس
بین خودمان باشد
بدجور سر كشیدن چشمانت گیر كرده ام!
میدانم !
دیگر برای من نیستی !
اما ....
دلی که تنگ باشد این حرفها را نمیفهمد...
گاهی چقدر دلم هوس شیطنت میکند...
از همان شیطنت هایی که حرف تو پشت بند آن باشد که بگویی:
مگه دستم بهت نرسه...
بــا تَمــامِ مِـداد رَنـگـے های دُنیــا
به هـَـر زَبــانی کــه بـِدانــے یـا نــَــدانے
خـالــے اَز هَــر تـَشـبیـه وَ اِسـتــعاره وَ ایـــهـام
تَـنهـــا یـــک جـــُـــــمله بـَــرایـت خـواهـَـــم نــِـوشــت
دوسـتَت دارَم خـــاص تــَــریـن مـُـخـاطـَـب خــــاص دُنیـــــا